سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وبلاگ اجتماعی مهر و ماه بلاگ
در بالای شهر یا در مرکز شهر یا حتی پایین شهر که قدم بزنی کسانی را می بینی که پوشش زننده ای دارند. وقتی با آنها هم صحبت می شوی و علت این نوع پوشش آنها را می پرسی می گویند، مد است همه می پوشند چرا ما نپوشیم! برای این که علت این گونه مدها را بیابم به هر کجا که می توانستم سر زدم تا دلیل قانع کننده ای پیدا کنم، از هر که می پرسیدم جوابی می داد که بعضی از آنها جالب بود، من هم آنها را برای شما می گویم.
خودتان قضاوت کنید.........

?اگر از این لباس های مد نپوشیم کسی با ما دوست صمیمی نمی شود
به یکی از دانشگاه ها رفتم همین که از در وارد شدم جوانی به نام م. عسگری را دیدم که لباس بسیار تنگی پوشیده که هر لحظه امکان پاره شدن دکمه هایش بود. جلو رفتم. سلام کردم و در مورد دانشگاه از او پرسیدم. بعد از این صحبت، خودم را معرفی کردم و کارم را برایش گفتم. بعد از فهمیدن کارم جا خورد و خود را جمع و جور کرد. ابتدا نخواست بامن حرف بزند، ولی بعد از اصرارم قبول کرد که با من حرف بزند.
بدون مقدمه از او پرسیدم، چرا این لباس را پوشیده ای؟ کمی فکر کرد و گفت: چون مد است پوشیدم. گفتم: فقط مد! بدون مکث جواب داد: اگر از این لباس های مد نپوشم در دانشگاه کسی با من دوست صمیمی نمی شود و هم سن و سال هایم باچشم تحقیر و تمسخر به من نگاه می کنند. در همین حرف ها بودیم که نگاهی به ساعتش کرد و گفت: الان کلاسم شروع می شود باید بروم و با عجله رفت.

 

?پوشیدن لباس های مد برای جلب توجه
به راه افتادم و در حیاط دانشگاه شروع به قدم زدن کردم که جوانی به نام ح. خانی را دیدم که موهای بلند و دم اسبی داشت. آهسته به طرفش رفتم. سلام کردم و گفتم: می توانم روی صندلی بنشینم. با کمی مکث گفت: بله، بلافاصله بعد از نشستن من پرسید، مال این دانشگاه هستی؟ تا حالا شما را اینجا ندیدم؟ گفتم: مال این دانشگاه نیستم برای تحقیق در مورد مد اینجا آمده ام. لباس هایش را مرتب کرد و گفت: من چیزهای جالبی دارم که فکر می کنم به دردت می خورد. برای همین بدون مقدمه از او پرسیدم: چرا این نوع پوشش را انتخاب کردی؟ با لحنی حاکی از اعتماد به نفس بالا گفت: چون از آن بسیار خوشم آمد و یکی از بازی کن های مطرح اروپا این گونه پوشیده بود، من هم پوشیدم. ازهمه مهمتر اینکه دوست دارم به گونه ای لباس بپوشم که جلب توجه کند! در همین حرف ها بودیم که یکی از دوستانش پیش ما آمد و بعد از سلام به من، رو به خانی کرد و با لحن تندی گفت: بیا بریم اونجا همه جمعند. فقط تو نیستی. او هم بدون خداحافظی رفت.

?مدهای ایرانی و اسلامی درمقابل مدهای غربی
از روی نیمکت بلند شدم و شروع به قدم زدن کردم تا شاید کسی را ببینم که باد سردی وزید و من احساس سرما کردم. به طرف در راه روی طبقات به راه افتادم. از در وارد شدم و از پله ها بالا رفتم. به طبقه دوم رسیدم که یکی از اساتید آشنایی به نام ق. شاه محمدی را که قبلا ملاقات کرده بودم دیدم. به طرفش رفتم و سلام کردم. با اینکه فقط دو بار مرا دیده بود شناخت و با گرمی با من برخورد کرد و کارم را پرسید. من هم تمام ماجرا را برایش گفتم. او بلافاصله گفت: بیا بریم به اساتید معرفیت کنم تا هر سؤالی داری از آنها بپرسی. به اتاق اساتید که در طبقه سوم بود رفتیم. اتاق بزرگی مملو از استاد بود. سه استاد در سمت چپ در کنار یک میز سبز رنگی نشسته بودند. به طرف آنها رفتیم. مرا مفصل به آنها معرفی کرد و کارم را برایشان گفت: آنها هم با روی گشاده با من برخورد کردند. یکی از آنها به نام ب. نصیری که از همه مسن تر بود گفت: سؤال می پرسی یا خودمان هر چه می دانیم برایت بگوییم. من هم برای مقدمه پرسیدم، چرا پوشیدن لباس های مد بین جوان ها این قدر رایج شده است؟
نصیری در حالی که در کیفش را می بست گفت: اکثر جوانان می خواهند جلب توجه کنند و چون این راه از همه آسان تر است، لباس هایی که جلب توجه می کند و مد است می پوشند.
این حرف او سؤالی را به ذهنم آورد، چرا مد غربی؟ یکی از اساتید دیگر به نام ن. حمیدی گفت: در کشور ما در مورد نوع پوشش افراد ایران باستان و ایران اسلامی تحقیق بسیار اندکی شده است، ولی غربی ها ما را تحت بمباران طراحی های خود قرار داده اند تا نسل های آینده را با فرهنگ خود بیگانه کنند. بنابر این ما باید لباس ها و... را که هم با فرهنگ ایرانی و اسلامی مان سازگار است، به عنوان الگو در مقابل مدهای غربی مطرح کنیم تا بتوانیم با تهاجم فرهنگی مبارزه جدی انجام دهیم. صحبت ما به جای خوبی رسیده بود که شاه محمدی نگاهی به ساعتش کرد و به دیگر اساتید گفت: کلاس شروع شده است نمی خواهید برویم. بعد از خداحافظی گرمی از آنها جدا شدم و به طرف خانه به راه افتادم.

?راه ترقی حتی به صورت غربی هم سخت است
در راه به حرف آنها فکر می کردم که یاد حرف پدر یکی از دوستانم افتادم که می گفت: اکثر این لباس ها که در کشور ما مد می شود، مربوط به مدهای قرن ?? اروپا است. ما همیشه از غرب نکات بدش را می گیریم و الگو قرار می دهیم، ولی آنها نکات خوبی هم دارند، چرا آنها را الگو قرار ندهیم؟چه خوب است به این گفته پیامبر اعظم (ص) عمل کنیم که می فرمایند: «علم اگر درچین هم بود بروید یاد بگیرید». بزرگی هم در این باره می گفت: چون راه ترقی حتی به روش غربی آن هم سخت است بسیاری از ما برای این که خود را غربی و روشن فکر نشان دهیم از ظاهر آنها پیروی می کنیم؛ مثلا فردی به غرب رفته بود وقتی برگشت به دوستانش گفت: ما که نمی توانیم مانند آنها تحقیقات انجام دهیم کار سختی است، ولی می توانیم ادای آنها را در بیاوریم و مثل آنها لباس بپوشیم، سیگار برگ بکشیم و... در همین افکار بودم که خود را جلوی در خانه دیدم.



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 89/11/27 توسط سینا صانعی
درباره وبلاگ

سینا صانعی
این وبلاگ درباره ی مسائل اجتماعی موجود بحث می کند. و به گروه خاصی تعلق ندارد.
mahnagarphic@gmail.com
Javad poorhossein